گرسنه که باشی تکلیفت معلوم است
باید بروی در یخچال را باز کنی یا چه میدانم بروی همان مغازه های پر از زرق و برقشان و
دیگر تا دلت میخواهد میتوانی بخری و بخوری
خسته که باشی هم
ولو میشوی روی تخت و چه بخواهی چه نخواهی خواب می آید و با خودش میبردت
باران هم اگر با همه زیباییش بخواهد زیاده روی کند پیروزمندانه چترت را میگیری بالای سرت
و لبخند زنان قدم برمیداری
اما گاهی چاره ات را نمیدانی
گاهی دیگر حتی صدای بارانی که آرام آرام میخورد بر شیشه پنجره آرامت نمیکند
گاهی فقط یک دوست
گاهی فقط یک آغوش میخواهی
پی نوشت: میترسم گاهی از ازدیاد لحظه های دلتنگی ام. چگونه برخیزم ؟
اوکسین ادز معتبرترین و بزرگترین سیستم کسب درآمد وبمسترها
اوکسین ادز معتبرترین و بزرگترین سیستم کسب درآمد وبمسترها
ثبت نام = 5000 تومان
معرفی به سایت = 500 تومان عالیه مگه نه
امان از این همه بی قراری .... از این همه تکرار قصه زندگی ....
با یک تکان ساده. کافیست تلفن را برداری. همیشه دوستانی هستند که نمیخوابند.
مرسی دوستم :)
http://www.phdcomics.com/comics/archive.php?comicid=1086